جَز، تاکسیدو و فرش‌های آرت‌دکو چینی

سال‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ روزهایی زیبا برای آمریکاییان بود. وحشت جنگ جهانی اول به پایان رسیده و هنوز دوره رکود اقتصادی آغاز نشده بود. موسیقی جَز در کافه‌ها و رستوران‌ها به گوش می‌رسید و ستارگان سینما لباس‌هایی غریب می‌پوشیدند که کم‌کم سلیقه مردم را نیز دگرگون کرد. گرچه امروز مد و ذائقه مردم آن روزگار را کلاسیک ارزیابی می‌کنیم اما آن پوشش برای آن دوره تازگی داشت. زنان لباس‌های ابریشمی بلند با یقه‌هایی از پوست خز می‌پوشیدند و مردان تاکسیدو. ناگهان در این دوره سلیقه آمریکایی‌ها در انتخاب طرح، نقش و رنگ زیرانداز خانه‌ها هم دگرگون شد. از هواداران فرش‌های ایرانی و ترکی کاسته شد و با شگفتی بسیار جای آنها را گروه خاصی از فرش‌های چینی گرفتند که در آمریکا به نام فرش‌های آرت‌دکو چینی مشهور شدند.

چرا فرش‌های چینی به این محبوبیت رسیدند؟ نخست این که طراحی این فرش‌های نوباف چینی بسیار با روح زمانه خود مطابقت داشتند. اما چند عامل سیاسی نیز در این زمینه مؤثر بود. جنگ جهانی اول سبب شد ارتباطات بازرگانی خاورمیانه و غرب مختل و خط صادرات فرش‌های باشکوه ایرانی و ترکی به آمریکا در یک دوره کاملاً بریده شود؛ دیگر اینکه مردم آمریکا در این دوره از معماری گرفته تا طراحی پارچه، مبلمان، پوشاک و البته فرش، خواستار فاصله گرفتن از گذشته بودند و هر چیزی را که برای آنان یادآور دوران جنگ و پیش از آن بود، طرد می‌کردند.

کارآفرینان آمریکایی شاغل در تیان‌جین چین به این شرایط به چشم فرصت نگاه کردند. تیان‌جین شهری بندری است در جنوب پکن که در گذشته مرکز اصلی تجارت پشم بود و تا ۱۹۰۰م هیچ پیشینه‌ای در قالی‌بافی نداشت. اما بازرگانان آمریکایی، این شهر را به یکی از بزرگ‌ترین مناطق قالی‌بافی چین تبدیل کردند. آنها نخست فرش‌هایی را با طرح‌های سنتی چین ‌بافتند و اندک‌اندک باتوجه‌به سلیقه بازار آمریکا و زیبایی‌شناسی غربی نقشه‌هایی طراحی کردند با طرح، نقش و رنگ متفاوت که کمتر سنت‌های چینی در آن دیده می‌شد و در واقع برداشتی گزینشی بود از تزیینات چینی؛ با این‌همه حال و هوای هنر چینی را منتقل می‌کرد. این فرش‌ها به نام آرت‌دکو شناخته ‌شدند.

آرت‌دکو (مخفف آرت دکوراتیو) جنبشی هنری در معماری، هنرهای تجسمی، طراحی جواهرات، مد و طراحی صنعتی بود که در فرانسه پیش از جنگ جهانی اول پا گرفت. از ویژگی‌های این سبک آمیزش طرح‌ها و نقوش زینتی قدیمی و جدید با ترکیب‌بندی و خوانشی نوگرایانه است. به‌کارگیری اشکال هندسی دقیق و جسورانه و رنگ‌های روشن، فرمی بود که هنرمندان این سبک برگزیده بودند. این جنبش هنری در چین رایج و معمول نبود اما آمریکایی‌های بندر تیان‌جین دستکم در طراحی فرش آن را رواج دادند؛ گرچه این فرش‌ها چندان در خود چین بازار مصرف نداشتند و بازار هدف آنها آمریکا بود.

والتر نیکولز، تولیدکننده فرش آرت‌دکو

از شناخته‌شده‌ترین تولیدکنندگانی که در تیان‌جین فرش‌های آرت‌دکو می‌بافتند، والتر نیکولز بود. گاهی فرش‌هایی را که در چین به سبک آرت‌دکو بافته شده‌اند به نام فرش‌های نیکولز هم می‌شناسند. البته امروز نمی‌دانیم نیکولز خود طراحی فرش‌ها را انجام می‌داده است یا طراحان چینی. ایده اولیه این سبک از کجا آمد هم هنوز مشخص نیست. الیزابت بوگن که درباره فرش‌های آرت‌دکو چینی و زندگی والتر نیکولز پژوهش کرده بر این باور است که طراحان این فرش‌ها چینی بود‌ه‌اند. بوگن چنین استدلال می‌کند که شاید فقط ایده نخستین از سوی نیکولز به طراحان چینی داده می‌شد زیرا در سنت هنرهای تزیینی چین آن‌قدر خطوط منحنی و نقوش گل‌دار وجود داشته است که طراحان نیازی به وام‌گیری از تزیینات طبیعت‌گرای آرت‌دکو فرانسوی نداشته باشند. به‌واقع طراحان چینی کوشیده‌اند روح آرت‌دکوی اروپایی را با نقوش تزیینی چینی بیامیزند.

الیزابت بوگن پژوهش گسترده و ژرفی درباره فرش‌های تیان‌جین انجام داده است که حاصل آن در مقاله‌ای با نام «What the Wool Trade Wrought» در سپتامبر ۲۰۰۱ در مجله هالی منتشر شده است. او جزئیات بیشتری را در این‌باره بررسی کرده است و چکیده آن این است که طراحان بومی چین و دانش‌آموختگان چینی که از دانشگاه‌های هنری اروپا فارغ‌التحصیل شده‌اند نقش برجسته‌تری در ابداع فرش‌های آرت‌دکو و زیبایی‌شناسی آن داشته‌اند و نقش تولیدکنندگان آمریکایی بیشتر سرمایه‌گذاری و تولید بوده است. بااین‌همه، نیکولز گرچه سبک آرت‌دکو چینی را ابداع نکرده است اما کارهای بسیاری را برای محبوبیت آن در آمریکا و پاسبانی از استانداردهای زیباشناسانه و فنی فرش‌های این سبک انجام داد.

به‌هر‌روی شاید خاستگاه فرش‌های آرت‌دکو چینی هیچگاه مشخص نشود اما گمانه‌زنی‌ها در اینکه چگونه نقوش شرقی با سبکی غربی تلفیق شدند و گروه خاصی از فرش‌ها را به وجود آوردند هنوز ادامه دارد. داستان فرش‌های تیان‌جین به ما یادآوری است که بزرگ‌ترین سنت در هنر، حتی در سنتی‌ترین هنرها، وام گرفتن آزادانه ایده‌ها حتی از آن سوی مرزها و سرزمین‌های دوردست است. کوشش برای دسته‌بندی هنر -به‌ویژه هنر معاصر- و اطلاق آن به یک سرزمین و منطقه چندان ساده نیست. نکته شگفت‌انگیز در هنر به‌عنوان یک تجربه انسانی این است که چگونه یک سبک محلی و منطقه‌ای می‌تواند با جنبش‌های فراگیر جهانی بیامیزد و به زبانی بین‌المللی برسد.

دکتر داود شادلو
عضو هیئت علمی گروه فرش دانشگاه هنر شیراز

۶۶ تخته فرش در حراج چهارم فروخته شد

چهارمین جلسه حراج فرش دستباف کارکرده شرکت سهامی فرش ایران

چهارمین جلسه حراج فرش دستباف شرکت سهامی فرش ایران روز دوشنبه ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۱ حوالی ساعت ۱۷ تا ۱۹ با عرضه ۸۴ تخته انواع فرش دستباف به مساحت ۳۳۴ مترمربع برگزار شد. در این جلسه ۶۶ تخته فرش به مساحت ۲۵۷ متر مربع فروخته شد؛ اما ۱۸ تخته فرش دیگر به مساحت ۷۷ مترمربع شانسی برای فروش نداشتند و به انبار حراج بازگشتند.

در جلسه چهارم حراجِ فرش دستباف یک جفت قالیچه اراک رکورد دار بیشترین رشد قیمت بود. این جفت قالیچه با قیمت پایه ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان وارد سالن حراج شد که با رشدی بیش از ۳ برابر به قیمت ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان فروخته شد.

بالاترین قیمت پایه عرضه شده در حراج چهارم هم متعلق به یک قالیچه ایلام با مساحت ۲٫۸۴ مترمربع بود که با قیمت ۵۰ میلیون تومان در سالن حراج عرضه شد اما مشتری‌ای نداشت و به انبار حراج بازگشت. اما بالاترین قیمت فرش فروخته شده به یک قالی تبریز به مساحت ۶٫۴۱ مترمربع رسید که با قیمت پایه ۴۵ میلیون تومان عرضه شد و با ۷ درصد رشد از قیمت پایه به مبلغ ۴۸ میلیون تومان فروخته شد.

کمترین قیمت پایه چهارمین حراج قرن جدید هم مربوط به یک تابلوفرش بود. این تابلوفرش با قیمت پایه ۹۰۰ هزارتومان وارد سالن شد که با یک چوب بالاتر به قیمت یک میلیون تومان فروخته شد.

در ۷ نوبت از حراج چهارم، فرش‌های عرضه شده به قیمت‌هایی بیش از دو برابر قیمت پایه فروخته شدند و به صورت میانگین در این جلسه فرش‌های فروخته شده ۳۳ درصد رشد از قیمت پایه داشتند.


فردریک رابرت مارتین؛ مرد گمشده

سال ۱۹۱۰م که نمایشگاه بزرگ شاهکارهای هنر محمدی (پیش از آن که اصطلاح هنر اسلامی ابداع شود، اروپاییان از این اصطلاح برای هنر سرزمین‌های اسلامی استفاده می‌کردند) در مونیخ بر پا شد، فردریک رابرت مارتین شاید برجسته‌ترین مورخ هنر اسلامی در غرب بود. او کتاب بسیار تأثیرگذار «تاریخ فرش‌های شرقی پیش از ۱۸۰۰م» را نوشته بود؛ کتابی که اکنون بیش از یک سده از انتشار آن می‌گذرد و هنوز از برجسته‌ترین کتب مرجع در زمینه فرش‌های شرقی به شمار می‌رود.

فردریک رابرت مارتین

فردریک رابرت مارتین

پس از نمایشگاه شاهکارهای هنر محمدی طی یک دهه کم‌کم از درخشش مارتین کاسته شد. محبوبیت او فروکاست و تبدیل شد به «مردی گمشده». پرفسور فارنهایم در سال ۲۰۱۷م سخنرانی جامعی درباره این شخصیت کرده و هموست که اصطلاح «مرد گمشده» را برای مارتین به کار برده است. فارنهایم بر این نکته تاکید می‌کند که باتوجه‌به ویژگی‌های خاص مارتین، سقوط محبوبیت او شاید به همان اندازه قابل‌پیش‌بینی بود که صعود و شهرتش پیش‌بینی‌نشده بود.

 اما مارتین چگونه خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود؟

فردریک رابرت مارتین، دیپلمات، پژوهشگر، مجموعه‌دار و دلال آثار هنری، در ۸ ماه می ۱۸۶۸م در استکهلم سوئد زاده شد. در شانزده‌سالگی به دستیاری موزه قوم‌شناسی استکهلم در آمد و در بیست‌سالگی دستیار موزه باستان‌شناسی این شهر شد. بیست‌وچهار‌ساله بود که به هنر اسلامی روی آورد و سفرهای گسترده او برای گردآوری آثار هنری به روسیه، ایران، قفقاز، آسیای میانه، مصر و ترکیه آغاز شد. اما سرنوشت او در آناتولی رقم خورد زمانی که در آستانه چهل‌سالگی قرار داشت.

سال ۱۹۰۵م، مارتین مترجم سفارت سوئد در قسطنطنیه، همچنین ملازم شاهزاده ویلهلم دوک سودرمانلاند در سفر به امپراتوری عثمانی بود. آنان به همراه رایزن آلمان یولیوس هاری لوید-هاردگ به قونیه رفته بودند که گذرشان به مسجد علاءالدین کی‌قباد سلجوقی افتاد؛ در این هنگام ناگهان توجه مارتین به فرش‌پاره‌هایی جلب می‌شود که در کنجی تاریک نزدیک به منبر مشهور مسجد بر زمین افتاده بودند. چند فرش را کنار می‌زند و در آن میان فرش‌هایی بازمانده از سده هفتم ه.ق را می‌یابد. فرش‌های سلجوقی بدین ترتیب کشف می‌شوند. در اهمیت تاریخی این فرش‌ها باید گفت کهن‌ترین فرش‌های نسبتاً سالم یافته شده پیش از کشف قالی پازیریک در ۱۹۴۹م بودند که بر پایه دیدگاه کارشناسان قدمت آنها به دوران سلجوقیان روم برمی‌گردد؛ گرچه نمازگزاران و متولیان مسجد علاءالدین احتمالاً از وجود این فرش‌ها آگاه بودند و بر آن نماز هم می‌گزاردند اما شاید ارزش تاریخی آنها را نمی‌دانستند. به هر روی تاریخ در این جا کمی مبهم است؛ برخی می‌گویند این فرش‌ها زیر فرش‌های دیگری پنهان بوده است یا حتی خود مارتین پیشتر آنها را یافته بوده اما اعلام خبر آن را به زمانی که شاهزاده ویلهلم از مسجد بازدید کرده موکول می‌کند. حتی تا سال‌ها گمان بر این بود که یابنده این فرش‌ها لوید-هاردگ است اما بعدها باتوجه‌به مستنداتی پی بردند که مارتین فرش‌ها را یافته است.

محمد فرید پاشا وزیر اعظم امپراتوری عثمانی، لوید را بر این کار می‌گمارد که از فرش‌ها عکس بردارد؛ سپس نقشه دستی فرش‌ها را نیز آماده و با آب‌رنگ رنگ‌آمیزی کند. دو سال از یافته شدن فرش‌ها می‌گذرد (۱۹۰۷م) که ناگهان فردریش زاره، خاورشناس و فرش‌شناس آلمانی، سه عکس از عکس‌هایی را که لوید برداشته بود، بدون مجوز در مقاله‌ای منتشر می‌کند. انتشار این عکس‌ها بی‌درنگ سروصدای بسیاری در جوامع علمی به پا می‌کند؛ به‌ویژه آنکه مارتین سرگرم نوشتن کتاب «تاریخ فرش‌های شرقی تا ۱۸۰۰م» بود و برجسته‌ترین بخش این کتاب به فرش‌های نویافته سلجوقی می‌پرداخت و انتشار این عکس‌ها بکر بودن موضوع کتاب را تحت‌تأثیر قرار می‌داد.

تاریخ فرش‌های شرقی پیش از 1800م، نوشته فردریک آر. مارتین

تاریخ فرش‌های شرقی پیش از ۱۸۰۰م، نوشته فردریک آر. مارتین

پرسش اینجاست که عکس‌ها چگونه به دست زاره رسیده بودند؟ شواهد نشان می‌دهد لوید بدون مجوز از امپراتوری عثمانی و مارتین، چند عکس را به موزه برلین فرستاده است. عکس‌ها به دست ویلهلم فون‌بده، مدیر موزه برلین می‌رسد و از طریق او به زاره و او نیز آن‌ها را در مقاله خود منتشر می‌کند. ازاین‌رو، گرچه یابنده فرش‌ها مارتین است اما نخستین‌بار زاره بود که در نوشته‌ای علمی درباره آن‌ها سخن گفت. مارتین در پاورقی  شماره ۲۴۷ کتاب «تاریخ فرش‌های شرقی تا ۱۸۰۰م» به این موضوع واکنشی تند و البته قابل درک نشان می‌دهد و به لوید و زاره می‌تازد و کار آنان را غیرحرفه‌ای می‌خواند. در ۱۹۰۹م و هم‌زمان با بازنشر کتاب «تاریخ فرش‌های شرقی تا ۱۸۰۰م» زاره در یادداشتی از کرده خود اظهار پشیمانی می‌کند و از مارتین پوزش می‌طلبد. گذشته از این سخنان، زاره نسبت به سن و قدمت این فرش‌ها، البته فقط از روی عکس، گمان‌هایی مطرح کرده بود بدون آنکه آن‌ها را از نزدیک دیده باشد؛ شگفت آنکه گمانه‌های او با آنچه مارتین به آن رسیده بود کاملاً هم‌سانی داشت. این نزدیکی آرا سبب شد مارتین و زاره علی‌رغم تیرگی روابطی که در گذشته داشتند در نمایشگاه شاهکارهای هنر محمدی در مونیخ با هم دیدار کنند. البته کسی نمی‌داند بین آنها چه گذشت.

احتمالاً بین لوید و مارتین دشمنی و چشم‌وهم‌چشمی وجود داشته است. با آغاز کاوش‌های مارتین در قونیه، مطالعات لوید متوقف و توقف کاوش‌ها سبب بروز مشکلات مالی نیز برای او می‌شود. اما کشف فرش‌ها ورق را به سود لوید برمی‌گرداند. او عکس‌هایی را که برداشته بود برای فون‌بده و زاره می‌فرستد به این امید که دری به‌سوی پیشنهادی تجاری و سودآور باز شود. فون‌بده ۱۵۰ لیر برای خرید فرش و دیگر آثار برای لوید می‌فرستد. خودش هم در ۱۹۰۷م به قسطنطنیه می‌رود ظاهراً به این سبب که با مقامات عثمانی درباره صادرات آثار باستانی رایزنی کند اما احتمالاً دلیل اصلی این سفر دیدار با لوید بوده است. به هر روی انتشار شتاب‌زده عکس‌ها در مقاله‌ای که زاره در همین سال می‌نویسد سبب می‌شود دولت عثمانی نسبت به آن‌ها حساس شود و مقامات مداخله کردند و خریدوفروش فرش‌های سلجوقی ممنوع شود. این فرش‌ها بعدها در ۱۹۱۱م به موزه استانبول منتقل و در سی‌ویک مارس ۱۹۳۰ به نمایش گذاشته شدند.

همه این رویدادها سبب شد که فون‌بده به‌عنوان شخصی که بیش از بیست سال از مارتین بزرگ‌تر بود و در محافل علمی باتجربه‌تر به شمار می‌رفت، در نقدی که بر کتاب «تاریخ فرش‌های شرقی تا ۱۸۰۰م» در اکتبر ۱۹۰۸م نوشته است به مارتین بتازد و او را به سرقت علمی و ادبی از آثار خودش محکوم کند. گرچه نقد فون‌بده نسبت به این کتاب کاملاً منفی نیست و ارزش مطالعات مارتین را نیز یادآور می‌شود اما سبب می‌شود مارتین نزد پژوهشگران هنر اسلامی تا حدی اعتبار خود را از دست بدهد. او در سال ۱۹۱۲م کتاب «نگارگری و نگارگران ایران، هند و ترکیه، از قرن ۸ تا ۱۸م» را نوشت و پیش از آن نیز چند کتاب برجسته درباره آثار هنر اسلامی نوشته بود اما مشهورترین کتاب او هنوز هم «تاریخ فرش‌های شرقی تا ۱۸۰۰م» است که بارها به آن ارجاع داده شده و گذر سالیان بر ارزشش افزوده است.

فرش سلجوقی، سده 13م، موزه هنرهای ترکی و اسلامی ترکیه

فرش سلجوقی، سده ۱۳م، موزه هنرهای ترکی و اسلامی ترکیه

مارتین از ۱۹۲۰م تا زمان مرگش به تعبیر فارنهایم ناگهان گم می‌شود. شاید کنج عزلت می‌گزیند؛ شاید بر پژوهشی تازه متمرکز می‌شود ؛ شاید افسرده بوده است؛ شاید… به‌هرروی او در یکی از روزهای ۱۹۳۳م در قاهره درگذشت و آخرین کتابی که از او منتشر شد «دیده، شنیده و شناخته شده: طرح‌هایی از ترکیه، روسیه، ایتالیا و سایر کشورها» در همین سال بود که چندان هم شناخته شده نیست. مجموعه‌ای از آثار هنری که مارتین از سراسر جهان گردآورده بود و بیش از ۹۰۰ اثر است، اکنون در دانشگاه کونسفکت (دانشگاه هنر، صنایع‌دستی و طراحی سوئد) نگهداری می‌شود.

گردآوری: دکتر داود شادلو
عضو هیئت علمی گروه فرش دانشگاه هنر شیراز

آیین تجلیل از نام‌آوران و مشاهیر فرش ایران

نخستین بزرگداشت مشاهیر فرش ایران در تالار وحدت برگزار شد

آیین تجلیل از نام‌ آوران و مشاهیر فرش دستباف ایران با حضور معاون صنایع عمومی وزارت صمت و جمعی از دست اندرکاران فرش دستباف ایران روز یکشنبه ۱۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۱ بین ساعت ۱۰ تا ۱۲ در محل تالار وحدت تهران برگزار شد. در این رویداد از ۶ تن از مشاهیر، ۵ تن از نام آوران و ۱۰۰ تن از فعالان فرش دستباف تقدیر شد. گفتنی است در این رویداد از مجید محمدپناه مدیر عامل شرکت سهامی فرش ایران نیز تقدیر شد.



گفتنی است در سال ۱۳۹۸ نیز مرکز ملی فرش ایران با همراهی پژوهشگاه صنایع دستی وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری همایشی با عنوان «نخستین مراسم تجلیل از مفاخر فرش ایران » با چنین رویکردی برگزار کرد که در آن مراسم از مرحوم احمد دانشگر، استاد محسن محسنی و سرکار خانم مهندس شیرین صوراسرافیل تجلیل شد.

رد پای ببر

ببر گرچه حیوان بومی تبت نیست اما جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ آن دارد. ببر در تبت و آیین بودا نماد اقتدار، بزرگی، بی‌باکی و قدرت فیزیکی و مادی است. در گذشته جنگجویان در میدان نبرد پوست ببر می‌پوشیدند و بر این باور بودند که نیروی ببر به تن آنها منتقل می‌شود. این نکته ویژه تبت و شرق دور نبوده است. در بسیاری از نگاره‌های ایرانی، رستم پهلوان بزرگ ایرانی، را در حالی می‌بینیم که تن‌پوشی از پوست ببر پوشیده است.

از گذشته تا امروز در تبت فرش‌هایی می‌بافند با نقش ببر که نشان از استمرار نقش فرهنگی این جانور در آن سرزمین دارد. باور بر این است که برخی خدایان شرق دور بر پشت ببر می‌نشسته‌اند پس راهبان نیز به تقلید از خدایان هنگام مراقبه بر پوست ببر می‌نشینند تا نشانی باشد از غلبه بر هوای نفس و این نکته به سنتی میان راهبان بدل شده است.

چون شکار ببر ساده نبوده و در تبت نیز این حیوان کمتر یافت می‌شده است بنابراین فرش‌هایی موسوم به ببری ابداع شد. از ۱۹۷۰م به بعد که زیراندازهایی با نقش پوست بدن جانوران چون گورخر در غرب رایج شد، فرش‌های ببری تبت نیز شهرت و محبوبتی در اروپا و آمریکا پیدا کردند.

اکنون چه در تبت و چه دیگر مناطق جهان، تن‌پوش‌هایی که از پوست واقعی ببر یا دیگر جانوران ساخته شده باشد بسیار هوادار دارد تا آنجا که نژاد ببر بنگال و نسل آن به سبب شکار بی‌رویه در معرض خطر است. تهدیدهای اصلی برای بقای ببرها شکار غیرقانونی است. از اعضای بدن آنها برای دارو، از پوست آنها برای تزئین و از چنگال و دندان برای ساخت جواهرات استفاده می‌شود. همه این موارد کارکردهای توتمی هم دارند. از سویی رشد بی‌رویه شهرها و حاشیه‌نشینی سبب ازدست‌رفتن زیستگاه طبیعی ببرها شده است. ازاین‌رو ببرها دیگر جایی را ندارد که بتوانند با آسایش تولیدمثل کنند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که تعداد ببرها از آغاز سده بیستم میلادی از حدود یک‌صد هزار به سه هزار و دویست ببر در سال ۲۰۱۰ رسیده است. صندوق جهانی طبیعت (WWF) از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۲ برنامه‌ای را در کشورهای بنگلادش، بوتان، کامبوج، چین، هند، اندونزی، لائوس، مالزی، میانمار، نپال، روسیه، تایلند و ویتنام در نظر گرفت که شمار ببرها را طی دوازده سال دو برابر کند. نام این برنامه کلان «ببرهای فردا» است که به رهبری سوزی آلن و لورا کولپان اداره می‌شود.

از پشتیبانان این برنامه حراجی ساتبیز است که برای جلب‌توجه مردم به این پروژه و وضعیت ناگوار ببرهای بنگال، نمایشگاهی را در سال ۲۰۱۹ ترتیب داده بود که در آن تعدادی از فرش‌های ببری آنتیک تبتی به همراه آثاری از هنرمندان معاصر جهان ارائه شده بود. آثار هنرمندان معاصر همه با الهام از فرش‌های ببری طراحی شده بودند اما با خوانشی آزاد و نو. ده هنرمند و طراح برجسته از جمله آنیش کاپور، کیکی اسمیت، رز وایلی، گری هیوم، رقیب شاو، مایا لین، فرانچسکو کلمنته، برنارد فرایز، رینا ساینی کالت و هارلند میلر در این نمایشگاه شرکت کرده بودند.

سوزی آلن می‌گوید: «نمایشگاه ببرهای فردا را با الهام از نمایشگاه فرش‌های ببری تبت برگزار کردیم که حدود ۳۰ سال پیش در گالری هیوارد لندن برگزار شده بود. نمایشگاه ما در هند، هنگ‌کنگ و لس‌آنجلس بر پا خواهد شد. کوشیدیم از هنرمندانی دعوت به همکاری کنیم که دغدغه محیط‌زیست دارند مانند هیوم و اسمیت».

با وزن هر قدم، مایا لین؛ اثری خلاقانه که خود ببر حذف شده و فقط رد پای او باقی‌مانده است. عدم حضور سوژه در این اثر تداعی‌گر انقراض قریب‌الوقوع نسل ببرهاست

با وزن هر قدم، مایا لین؛ اثری خلاقانه که خود ببر حذف شده و فقط رد پای او باقی‌مانده است. عدم حضور سوژه در این اثر تداعی‌گر انقراض قریب‌الوقوع نسل ببرهاست


دکتر داود شادلو
عضو هیئت علمی گروه فرش دانشگاه هنر شیراز

هفته فرش هامبورگ ۷ تا ۱۱ ماه مِی

نمایشگاه دموتکس که ژانویه هر سال در هانوفر آلمان برگزار می‌شد یک گردهمایی بزرگ و امکانی برای گسترش، تولید و تجارت فرش دستباف و سایر زیراندازها بود که شوربختانه در چند سال گذشته به سبب فراگیری بیماری کووید ۱۹ از دست رفت.

باتوجه‌به اینکه در سال جاری نیز نمایشگاه دموتکس لغو شد، اکنون گروهی از بازرگانان، صادرکنندگان و واردکنندگان فرش در هامبورگ گرد هم آمده‌اند تا برای حفظ بازار جهانی هامبورگ، نمایشگاهی داخلی را با نام «هفته فرش هامبورگ» برگزار و طیف گسترده‌ای از فرش‌های خود را به مشتریان ارائه کنند. البته فروکش بیماری کرونا در اروپا نیز در این تصمیم‌گیری مؤثر بوده است. البته چندی پیش اعلام شد که دموتکس آسیایی فرش که قرار بود ۲۵ تا ۲۷ می در چین برگزار شود به سبب تشدید دوباره کووید ۱۹ در چین امسال نیز لغو می‌شود؛ بنابراین «هفته فرش هامبورگ» پس از چند سال، نخستین رویداد فرشی است که هم اکنون در حال برگزاری است و ۲۰ شرکت در آن حضور دارند. فرش‌های روستایی، عشایری و شهری از ایران، افغانستان و ترکیه در این رویداد حضور دارند.


هفته فرش هامبورگ ۷ تا ۱۱ ماه مِی

واردکنندگان فرش در هامبورگ نمایشگاهی داخلی برگزار می‌کنند

شعبه شیراز فرش ایران به گواه اسناد مکتوب

چنانچه می‌دانیم شرکت سهامی فرش ایران در سال ۱۳۱۴ تاسیس شد. در این زمان ساختار شرکت فرش برپایه مختصات شرکت ocm بوده است و در فاصله یک سال پس از تاسیس هیئت مدیره درپی تعیین خط مشی برای تولید شرکت بودند که این مهم به سال ۱۳۱۵ در هفدهمین جلسه هیئت مدیره مشخص می‌شود.
طبق این اسناد محل ارسال فرش‌ها به خارج کشور بندر بوشهر تعیین می‌شود که از شعبه شیراز فرش‌ها عدل بندی شده و ارسال می‌شوند.

در متن نامه‌ای که از لندن به شعبه شیراز ارسال شده آمده است:
۵ عدل ذرع و نیم و ۶ عدل کلگی دریافت شده که از این بابت تشکر کردن.
همچنین درباره تناسب عدل‌ها پیشنهاداتی داشته‌اند. در نامه گفته شده است تا به جای یک عدل کلگی ۹×۶ فوت (۱.۸ در ۲.۷ متر) این بار عدل با تناسب ۶۵ درصد ۷×۱۰ فوت (۲.۱ در ۳ متر) و ۳۵ درصد ۹×۶ فوت تهیه و ارسال شود.
دیگر آنکه اظهار امیدواری کردند پس از این پنج عدل ذرع و نیم، با بیعانه پرداخت شده عدل بعدی تا پایان ماه نوامبر ارسال شود. در پایان نیز بابت عدل‌های گلیم شماره ۸۶ و ۸۹ که هنوز به مقصد لندن نرسیده است اظهار نظر کرده که علت تاخیر انتظار در گمرک بندر بوشهر است.

این گزارش مکتوب که به سال ۱۳۱۶ تنظیم شده نشان می‌دهد علاوه بر رونق صادرات گلیم و قالی به بازارهای اروپایی، شعبه شیراز شرکت فرش نقشی موثر در این رابطه داشته و به عنوان یکی از قدیمی‌ترین شعبه‌های شرکت سهامی فرش ایران بوده است.
گفتنی است هم اکنون این بخش از اسناد شرکت سهامی فرش ایران در ۳۰۰ برگ در اختیار سازمان اسناد و مدارک کشور قرار دارد. پیش از این شرکت سهامی فرش ایران در تفاهم نامه‌ای به منظور محافظت و بررسی تخصصی، تمامی اسناد اداری و تجاری خود در چهار دهه ابتدایی فعالیتش را در سال ۱۳۹۳ در اختیار سازمان اسناد قرار داده است.

عبدالحسین قاسم‌نژاد


هزار صف ز دعاهای مستجاب زده

در نخستین سده‌های ورود اسلام به ایران بیشتر طرح‌های فرش که در دوره ساسانی رواج داشتند در دوره اسلامی هم کاربرد و جایگاه خود را یافتند؛ گرچه تصور غالب بر این است که برخی از طرح‌ها کاملاً حذف شدند اما بر پایه مستنداتی که تا سده پنجم داریم، طرح‌ها و نقوش فرش‌های دوران پیش از اسلام و به‌ویژه دوره ساسانی، در دوره اسلامی هم دستکم در پاره‌ای از مناطق ایران تداوم یافته‌اند.

فرش صف، تبریز، 1890 م

فرش صف، تبریز، ۱۸۹۰ م

فرش صف، دکن هندوستان، سده 19 م

فرش صف، دکن هندوستان، سده ۱۹ م

عرب‌ها که روزگاری فرش کاخ تیسفون را پاره‌پاره کرده بودند در دوران اسلامی خود مهم‌ترین سفارش‌دهندگان فرش شده بودند و در سراسر جغرافیای اسلام از کاخ‌ها تا مساجد، فرش‌های ایرانی -یا فرش‌هایی به تقلید از طرح و نقش فرش‌های ایرانی- گسترده بود. این سفارش‌ها تا امروز هم ادامه یافته است؛ چنان‌که بزرگ‌ترین فرش جهان، با مساحتی بالغ بر شش هزار مترمربع را شرکت سهامی فرش ایران به سفارش مسجدی در ابوظبی بافته است.

در این میان اما تنها یک گروه از فرش‌ها بودند که کاملاً بر پایه نیاز و شرایط تازه دوران اسلامی طراحی و بافته شدند؛ فرش‌هایی که به صف شناخته شده‌اند و ویژه مساجد بودند و کاربرد آن‌ها هماهنگی فاصله و پیوستگی میان نمازگزاران بود؛ چنان‌که صف‌های نماز جماعت بسته شود و اتصال مأموم به امام گسسته نشود. در چند نگاره‌ایرانی نیز این گروه از فرش‌ها را می‌بینیم؛ به‌ویژه نگاره‌هایی که داستان آنها در مسجد یا مدرسه رخ می‌دهد؛ مانند نگاره «لیلی و مجنون در مدرسه» از نسخه خمسه نظامی مربوط به دوره تیموری (۸۳۵ ه.ق) یا نسخه مقامات حریری.

در این میان هستند نمونه‌های نادری که گاه تصورات ما را دگرگون می‌کنند و دری تازه به روی پژوهش‌های این حوزه می‌گشایند. مانند فرش زیر که در غرب چین، در استان سین‌کیانگ، در سده نوزدهم میلادی بافته شده‌ است. این فرش کوچک‌پارچه است؛ کوچک‌تر از آن که به‌عنوان قالیچه جانمازی -که چند بزرگسال بر آن بایستند- کاربرد داشته باشد؛ بنابراین شاید فرشی بوده برای تشویق کودکان به نماز خواندن یا حتی آذین دیواری.

قالیچه صف، احتمالاً غرب چین، استان سین‌کیانگ، سده نوزدهم میلادی، 330 در 101 سانتی‌متر

قالیچه صف، احتمالاً غرب چین، استان سین‌کیانگ، سده نوزدهم میلادی، ۳۳۰ در ۱۰۱ سانتی‌متر

گردآوری: دکتر داود شادلو
عضو هیئت علمی گروه فرش دانشگاه هنر شیراز

فرش فراموش‌شده نازی

تنها شمار اندکی از مردم جهان می‌دانند که فرش چه نقش برجسته‌ای در تاریخ آلمان داشته است. آدولف هیتلر و فرماندهان نازی، علاقه بسیاری به گردآوری و مجموعه‌سازی طلا، جواهر و آثار هنری داشتند. این نکته امروز ذیل اصطلاح «غارتگری نازی‌ها» تعریف می‌شود و اشاره دارد به سرقت سازمان‌یافته آثار هنری کشورهای اروپایی از سوی نازی‌ها طی حکمرانی رایش سوم. این غارت‌ها از سال ۱۹۳۳ تا پایان جنگ جهانی دوم به‌ویژه به دست یگان‌های نظامی موسوم به کونس‌شوتس اتفاق افتاد. در کنار سرقت طلا، نقره و ارز، سرقت‌های فرهنگی بسیاری شامل نقاشی، سفال، شیشه، کتاب‌های خطی و منسوجات نیز انجام شد. پس از پایان جنگ جهانی دوم و سقوط حزب نازی بسیاری از این آثار پراکنده و برخی گم شدند. دولت و موزه‌های آلمان تا امروز نیز نتوانستند بخش بزرگی از این آثار را ساماندهی کنند. تلاش‌های بسیاری از سوی مأموران حافظ آثار تاریخی برای بازگرداندن این آثار صورت‌گرفته اما بخش عمده‌ای از این آثار همچنان مفقود شده باقی‌مانده است و کوشش‌های جهانی برای شناسایی غارتگران نازی و بازگرداندن اموال مسروقه به کشورها یا خانواده‌هایی که از آنها سرقت شده بی‌سرانجام بوده است. در میان آثاری که در مالکیت اعضای حزب نازی بوده و اکنون اطلاعی از آنها وجود دارد چند فرش هم هست و یکی از آنها از بقیه پرآوازه‌تر است.

چند فرش مشهور در تاریخ آلمان وجود دارد که از آن جمله فرش سلطان‌آبادی است که در کتابخانه کارینهال (کلبه شکاری) رایش مارشال هرمان گورینگ، از اعضای قدرتمند و بانفوذ حزب نازی، گسترده بوده است. این فرش سرنوشتی غریب چون سرنوشت صاحبش دارد. گورینگ پس از پایان جنگ جهانی دوم در دادگاه نورنبرگ محاکمه و به اعدام محکوم شد. او در سال ۱۹۴۶ و پیش از آن که هنگام اعدامش فرا رسد، در زندان با شکاندن کپسول سیانوری که در دهانش پنهان کرده بود، خودکشی کرد.

این فرش سلطان‌آبادی نخست در اختیار گورینگ بوده سپس در چند عکس که سال ۱۹۸۷ منتشر است آن را در آپارتمان و زیر پای اریک هونکر، سردبیر حزب اتحادیه سوسیالیست‌های آلمان و چند تن از سیاستمداران برجسته باواریا چون ادموند استویبر و فرانس یوزف اشتراوس می‌بینیم. یعنی این فرش از ویلای شکارگاه یکی از بزرگ‌ترین رهبران نازی به آپارتمان یک کمونیست ضدنازی سر درآورده است.

امروزه این فرش در انبار موزه شاک در مونیخ لوله و فراموش شده است. گاهی فراموشی بخشی از یک راهکار است. هیچ‌کس دوست ندارد بر فرشی قدم بگذارد که روزی هیتلر و گورینگ بر آن گام گذاشته بودند؛ همچنین رسانه‌های آلمان نیز بر این موضوع حساسیت دارند که دولت آلمان از آثاری که طی غارتگری نازی‌ها به‌دست‌آمده به هر شیوه‌ای استفاده کنند. برای نمونه همین چند سال پیش بود که آنجلا مرکل متوجه شد تاپستری فرانسوی آویخته به دفتر کارش روزی از آن گورینگ بوده است. او از این نکته برآشفته شد و دفترش را ترک کرد تا نخست فرش را بیرون ببرند. گرچه شاید این رفتار چندان منطقی به نظر نرسد اما مواجهه و بهره‌برداری از میراث نازی‌ها حتی اگر یک فرش ایرانی یا فرانسوی باشد برای بخشی از مردم آلمان خوشایند نیست. از دیگر سو موزه شاک اعلام کرده است که نمی‌تواند فرشی را بفروشد که تا این اندازه با تاریخ آمیخته است. برای نمونه خریداری آمریکایی و گمنام چندی پیش برای خرید این فرش به آلمان آمد و دست خالی بازگشت. اکنون این فرش سلطان‌آباد فراموش شده لای پلاستیکی ضخیم پیچیده شده است و بر تخته‌های چوبی نگهداری می‌شود و در انتظار رستاخیز خویش است.

گردآوری: دکتر داود شادلو
عضو هیئت علمی گروه فرش دانشگاه هنر شیراز

قالی دویست‌ساله در اتاق متروک زیرشیروانی

دست‌بافته‌هایی که فقیرترین مردم جهان می‌بافند و آرزوی غنی‌ترین مردم جهان است…

شهرنشینان مدرن واله و شیدای هنر عشایر می‌شوند…

سنت و مدرنیته در تقابل با یکدیگر…

فرش‌فروشان طماع و دلالان حریص…

اینها اصلی‌ترین موضوعات داستان‌ها و فیلم‌هایی است که درباره فرش نوشته و ساخته می‌شود. این الگوها نخ‌نما و کلیشه شده و جذابیت خود را از دست داده‌اند. گرچه جهان فرش‌های شرقی بسیار خیال‌انگیز است اما رمان‌های کمی درباره آنها به زبان انگلیسی و فارسی وجود دارد. عموم داستان‌هایی که درباره فرش و فرش‌بافی نوشته می‌شود بر گرد موضوع رنج بافندگان می‌گردد و جهان جادویی فرش‌های شرقی در آنها غایب است؛ بنابراین یافتن رمان‌هایی که با دیدگاهی متفاوت به فرش بنگرند برای خوانندگانی که از کلیشه خسته شده‌اند گیراست. در ادامه به سه رمان می‌پردازیم که کم‌وبیش از زاویه دید متفاوتی به فرش پرداخته‌اند. در بیان خلاصه داستان هر رمان کوشیده شده است که فقط به کلیات پرداخته شود تا جزئیات برای خوانندگان احتمالی علاقه‌مند عیان نشود.

نخستین رمان «هنگامی که اژدها چشمک می‌زند» نوشته امت آیلند، فروشنده فرش و نویسنده آمریکایی، است. رمانی جذاب و خنده‌دار درباره تجارت فرش و فروشندگان آن. داستان درباره فرش‌فروشی جوان به نام هولدن کارتر است که در سانفرانسیسکو مغازه فرش‌فروشی دارد و می‌کوشد زیروبم این کار را بیاموزد و تجارت خود را گسترش دهد. از دیگر سو کلاه‌برداری را داریم که در قالب دوست با هولدن کارتر ارتباط برقرار می‌کند اما هدفش آن است که فوت کوزه‌گری را از او بیاموزد و رقیبش شود. ناگهان شایعه‌ای در میان فروشندگان فرش دهان‌به‌دهان می‌چرخد. شایعه درباره یک فرش چینی بسیار کمیاب با نقش اژدها است. فرشی که همه می‌گویند وجود دارد اما هیچ‌کس تاکنون آن را ندیده است. هر کس این فرش را به دست آورد به‌واقع به گنج دست یافته است و زندگی‌اش دگرگون می‌شود. رقابتی که برای به‌دست‌آوردن فرش اژدها میان دلالان فرش درمی‌گیرد دست‌مایه آیلند برای نوشتن این رمان است. آیلند چون خود فروشنده فرش است با این دست رقابت‌ها، محافل زیرزمینی خریدوفروش فرش و حراجی‌های آمریکا آشناست؛ بنابراین رمانی جذاب و طنازانه نوشته است.

در بخشی از این رمان از زبان هولدن کارتر می‌خوانیم: «هیچ‌چیز شگفت‌انگیزتر از یافتن فرشی دویست‌ساله در یک اتاق زیر شیروانی قدیمی نیست. فرش‌های شرقی پر از رمز و راز هستند؛ مانند فرش‌های جادویی یا فرش پرنده… بیشتر این فرش‌ها آن‌قدر زنده مانده‌اند که کاملاً پیر شده و هر چه یک فرش پیرتر شود بر ارزش آن افزوده می‌شود».

رمان دیگری که به آن می‌پردازیم «تاجر فرش» نوشته مگ مولینز است. شخصیت نخست این رمان، عثمان‌خان، تاجر شناخته‌شده فرش است که مادر و همسرش را در ایران رها می‌کند تا در آمریکا کسب‌وکار خود را گسترش دهد. اندک‌اندک در میان جامعه ثروتمندان نیویورک شناخته می‌شود و مشتریان وفاداری می‌یابد. چون در تجارت خود جا می‌افتد، به دنبال راهی می‌گردد که همسرش را هم به آمریکا بیاورد. اما متوجه می‌شود همسرش او را رها کرده و با فرش‌فروشی اهل ترکیه رفته است. نیویورک برای عثمان‌خان سیاه و پر از یاس می‌شود. گرچه او در آمریکا با مشکلات دیگری نیز دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ از غم غربت تا تفاوت فرهنگی. اینها بر افسردگی او دامن می‌زنند. روزگار دوزخی عثمان‌خان ادامه می‌یابد تا اینکه با دختری دانشجو به نام استلا آشنا می‌شود… این رمان در سال ۲۰۰۲ در فهرست بهترین رمان‌های کوتاه سال آمریکا جای گرفت.

کتاب سوم «خون گل‌ها» نوشته آنیتا امیر رضوانی، نویسنده ایرانی – آمریکایی، است. داستان در دوره صفویه رخ می‌دهد و درباره دختری چهارده‌ساله است که به همراه پدر و مادرش زندگی خوبی دارند. دخترک برای سرگرمی بافت قالی را از مادرش آموخته و قالی هم می‌بافد. مرگ نابهنگام پدر زندگی او و مادرش را دگرگون می‌کند. آنان ناچار می‌شوند به اصفهان بروند و آنجا در خانه مجلل یکی از آشنایان خود به خدمتکاری بپردازند. دخترک می‌کوشد هنر و مهارت خود در قالی‌بافی را به کار بگیرد، اندوخته‌ای گرد آورد و این شرایط دشوار را به سود خود و مادرش دگرگون کند.

امیر رضوانی به این سبب که ایرانی است و کار فرش را از نزدیک دیده و خوب می‌شناسد، با دقتی ژورنالیستی آماده‌سازی دار برای بافت تا عملیات تکمیلی فرش را به‌خوبی شرح می‌دهد همچنین شرایط کارگاه‌های قالی‌بافی دوره صفوی را به تصویر می‌کشد و ما را به بازار فرش‌فروشان اصفهان می‌برد. این رمان را نازیلا دریایی به فارسی ترجمه کرده است.

چند رمان به زبان فارسی نیز با موضوع و محوریت فرش نوشته شده است که در آینده و یادداشتی جداگانه به آن می‌پردازیم.


گردآوری: دکتر داود شادلو
عضو هیئت علمی گروه فرش دانشگاه هنر شیراز