فرش مناطق - مقالات ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱

نقش فرش در تاریخ آلمان

فرش فراموش‌شده نازی

تنها شمار اندکی از مردم جهان می‌دانند که فرش چه نقش برجسته‌ای در تاریخ آلمان داشته است. آدولف هیتلر و فرماندهان نازی، علاقه بسیاری به گردآوری و مجموعه‌سازی طلا، جواهر و آثار هنری داشتند.

تنها شمار اندکی از مردم جهان می‌دانند که فرش چه نقش برجسته‌ای در تاریخ آلمان داشته است. آدولف هیتلر و فرماندهان نازی، علاقه بسیاری به گردآوری و مجموعه‌سازی طلا، جواهر و آثار هنری داشتند. این نکته امروز ذیل اصطلاح «غارتگری نازی‌ها» تعریف می‌شود و اشاره دارد به سرقت سازمان‌یافته آثار هنری کشورهای اروپایی از سوی نازی‌ها طی حکمرانی رایش سوم. این غارت‌ها از سال ۱۹۳۳ تا پایان جنگ جهانی دوم به‌ویژه به دست یگان‌های نظامی موسوم به کونس‌شوتس اتفاق افتاد. در کنار سرقت طلا، نقره و ارز، سرقت‌های فرهنگی بسیاری شامل نقاشی، سفال، شیشه، کتاب‌های خطی و منسوجات نیز انجام شد. پس از پایان جنگ جهانی دوم و سقوط حزب نازی بسیاری از این آثار پراکنده و برخی گم شدند. دولت و موزه‌های آلمان تا امروز نیز نتوانستند بخش بزرگی از این آثار را ساماندهی کنند. تلاش‌های بسیاری از سوی مأموران حافظ آثار تاریخی برای بازگرداندن این آثار صورت‌گرفته اما بخش عمده‌ای از این آثار همچنان مفقود شده باقی‌مانده است و کوشش‌های جهانی برای شناسایی غارتگران نازی و بازگرداندن اموال مسروقه به کشورها یا خانواده‌هایی که از آنها سرقت شده بی‌سرانجام بوده است. در میان آثاری که در مالکیت اعضای حزب نازی بوده و اکنون اطلاعی از آنها وجود دارد چند فرش هم هست و یکی از آنها از بقیه پرآوازه‌تر است.

چند فرش مشهور در تاریخ آلمان وجود دارد که از آن جمله فرش سلطان‌آبادی است که در کتابخانه کارینهال (کلبه شکاری) رایش مارشال هرمان گورینگ، از اعضای قدرتمند و بانفوذ حزب نازی، گسترده بوده است. این فرش سرنوشتی غریب چون سرنوشت صاحبش دارد. گورینگ پس از پایان جنگ جهانی دوم در دادگاه نورنبرگ محاکمه و به اعدام محکوم شد. او در سال ۱۹۴۶ و پیش از آن که هنگام اعدامش فرا رسد، در زندان با شکاندن کپسول سیانوری که در دهانش پنهان کرده بود، خودکشی کرد.

این فرش سلطان‌آبادی نخست در اختیار گورینگ بوده سپس در چند عکس که سال ۱۹۸۷ منتشر است آن را در آپارتمان و زیر پای اریک هونکر، سردبیر حزب اتحادیه سوسیالیست‌های آلمان و چند تن از سیاستمداران برجسته باواریا چون ادموند استویبر و فرانس یوزف اشتراوس می‌بینیم. یعنی این فرش از ویلای شکارگاه یکی از بزرگ‌ترین رهبران نازی به آپارتمان یک کمونیست ضدنازی سر درآورده است.

امروزه این فرش در انبار موزه شاک در مونیخ لوله و فراموش شده است. گاهی فراموشی بخشی از یک راهکار است. هیچ‌کس دوست ندارد بر فرشی قدم بگذارد که روزی هیتلر و گورینگ بر آن گام گذاشته بودند؛ همچنین رسانه‌های آلمان نیز بر این موضوع حساسیت دارند که دولت آلمان از آثاری که طی غارتگری نازی‌ها به‌دست‌آمده به هر شیوه‌ای استفاده کنند. برای نمونه همین چند سال پیش بود که آنجلا مرکل متوجه شد تاپستری فرانسوی آویخته به دفتر کارش روزی از آن گورینگ بوده است. او از این نکته برآشفته شد و دفترش را ترک کرد تا نخست فرش را بیرون ببرند. گرچه شاید این رفتار چندان منطقی به نظر نرسد اما مواجهه و بهره‌برداری از میراث نازی‌ها حتی اگر یک فرش ایرانی یا فرانسوی باشد برای بخشی از مردم آلمان خوشایند نیست. از دیگر سو موزه شاک اعلام کرده است که نمی‌تواند فرشی را بفروشد که تا این اندازه با تاریخ آمیخته است. برای نمونه خریداری آمریکایی و گمنام چندی پیش برای خرید این فرش به آلمان آمد و دست خالی بازگشت. اکنون این فرش سلطان‌آباد فراموش شده لای پلاستیکی ضخیم پیچیده شده است و بر تخته‌های چوبی نگهداری می‌شود و در انتظار رستاخیز خویش است.

گردآوری: دکتر داود شادلو
عضو هیئت علمی گروه فرش دانشگاه هنر شیراز


کلمات کلیدی:

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *