مقالات ۲۰ شهریور ۱۴۰۱

شرق، شرق است و غرب، غرب!

شرقیان روی فرش زندگی می‌کنند

همه می‌دانند که هیچ‌کس مانند فرش‌بافان خاورمیانه، فرش نمی‌بافد. همه می‌دانند که از مهم‌ترین دستاوردهای یک جهانگرد در سفر به شرق این است که پیروزمندانه با فرشی ایرانی به خانه برگردد

رودیارد کیپلینگ جایی نوشته است: «شرق، شرق است و غرب، غرب!»

همه می‌دانند که هیچ‌کس مانند فرش‌بافان خاورمیانه، فرش نمی‌بافد. همه می‌دانند که از مهم‌ترین دستاوردهای یک جهانگرد در سفر به شرق این است که پیروزمندانه با فرشی ایرانی به خانه برگردد و همه می‌دانند زمانی که نخستین بازرگان عرب حدود پانصد سال پیش کاروانی از قالی را به اروپا برد، جهان غرب به‌شدت شیفته فرش‌های دستباف شرقی شد؛ اما چیزی که همه نمی‌دانند این است که با وجود احترام آشکاری که غربی‌ها برای فرش  قائل هستند؛ اما واقعاً قدردان فرش دستباف نیستند. آیا تناقضی در این نکته وجود دارد؟ واقعاً نه! اما اگر نگاهی دقیق به تاریخ بیندازیم درمی‌یابیم که چرا پاسخ این پرسش نه است.

پژوهش خود را از سال ۱۵۵۴ آغاز می‌کنیم. پیر بلون، طبیعت‌شناس فرانسوی که مجذوب جهان عرب و فرش‌های شرقی بود نوشته است: «یک ترک تا زمانی که فرشی پهن کرده و روی آن نشسته باشد، نیازی به هیچ اثاثیه دیگری ندارد و نمی‌خرد». به مشاهدات بلون می‌توان این جمله ملکیور لُرک، نقاش آلمانی اهل فلسنبورگ را افزود که در سال ۱۵۷۵ نوشته است: «ترک‌ها پیش از ورود به اتاق کفش‌های خود را درمی‌آورند که فرش را آلوده نکنند». همچنین مردی به نام هلفریش در ۱۵۸۱ که از قاهره دیدن کرده در خاطراتش می‌نویسد: «بزرگ‌ترین آذین مصری‌ها فرش است. مصری‌ها در خانه‌ها یا اتاق‌های خود نه میز دارند و نه نیمکت، زیرا همیشه روی زمین می‌نشینند، جایی که استراحت می‌کنند، غذا می‌خورند، می‌خوابند و به امور تجاری خود رسیدگی می‌کنند».

همان‌طور که این نظرات نشان می‌دهد، فرش نزد شرقیان در چند صدسال پیش بسیار بیشتر از یک پوشش کف بوده است. فرش بخشی جدایی‌ناپذیر از ملزومات زندگی فرد بوده که جای صندلی، تخت و گاهی اوقات میز را هم می‌گرفته است. فرش از چنان اهمیتی در شرق برخوردار بود که برای توصیف شدت بی‌نیازی عارفی ایرانی به نام توسی گفته ‌شده که «او هرگز فرشی نداشت».

به طور خلاصه، فرش‌ها ضرورت بودند، نه صرفاً تزئینات؛ بنابراین ارزشمند بودند و توجه بسیاری را جلب می‌کردند. فرش‌های خانه‌های ثروتمندان هرگز همیشه در یک مکان باقی نمی‌ماندند. برای نمونه، فرش‌های حرم‌سرای عثمانیان در قسطنطنیه، هر سه ماه یکبار عوض می‌شدند. فرش‌هایی که جمع می‌شدند نخست به شکل ماهرانه‌ای تمیز سپس برای نگهداری به گنج‌خانه (خزانه حکومتی) فرستاده می‌شدند.

در ایران «قالی‌خانه‌های» ویژه‌ای وجود داشت که فرش‌های کارکرده ارزشمند در آنجا نگهداری می‌شدند. کارکنانی دائماً از فرش‌ها مراقبت می‌کردند و مدیر (سرپرست) نیز تصمیم می‌گرفت که از کدام فرش‌ها، کجا و در چه مناسبتی استفاده شود. جهانگردی به نام انگلبرت کمپفر در سال ۱۶۸۳ از قالی‌خانه سلطنتی اصفهان بازدید کرده و نوشته است: «… بسیار بزرگ و جادار است، زیرا نه‌تنها انواع فرش‌ها و حصیرها در آنجا انباشته شده‌اند، بلکه چادرها و لوازم جانبی برای چادر زدن در فضای آزاد نیز وجود دارد. مدیریت این مجموعه برعهده نگهبان فرش‌های سلطنتی است که وظیفه‌ای محترم و تأثیرگذار است و وظیفه او نظارت بر خدمتکارانی است که لباس‌های شاه را می‌شویند».

نه‌تنها توانگران و قدرتمندان چنین قالی‌خانه‌هایی داشتند، بلکه شخصیت‌های کم‌اهمیت‌تری مانند بازرگانان مرفه نیز قالی‌خانه داشتند. احتمالاً در شرق چنین قالی‌خانه‌های زیادی وجود داشته است. متأسفانه هیچ‌کدام به جز یکی در جایپور در هند باقی نمانده است. بسیاری از فرش‌هایی که در آنجا نگهداری می‌شوند هنوز برچسب اصلی خود را دارند که تاریخچه فرش‌ها را با جزئیات نشان می‌دهد.

قالی‌خانه‌ها نشان می‌دهد که مردمان مشرق‌زمین با فرش‌های خوب خود با احترامی بسیار برخورد می‌کردند و همه کوشش خود را برای نگهداری و پاکیزگی و زیبایی آنها به کار می‌گرفتند. البته فرش‌ها در شرق کمتر از غرب در معرض آسیب بودند، زیرا هیچ اسباب و اثاثیه‌ای روی آنها قرار نمی‌گرفت و هیچ‌کس به فکرش هم خطور نمی‌کرد که با کفش پا بر فرش بگذارد. تاورنیه می‌گوید: «حتی شاه هم وقتی روی فرش‌هایی که با نخ‌های طلا و ابریشم بافته شده بودند راه می‌رفت، کفش‌هایش را درمی‌آورد و دمپایی‌های ویژه می‌پوشید. همیشه دو ملازم پیش‌کسوت در کنار او بودند که تنها وظیفه‌شان این بود که کفش‌های شاه را در بیاورند». این رسم به‌قدری مهم بود که گزارش فرستاده دربار آلمان، دامیان فون ویرمونت از تجربه خود در ایران تکان‌دهنده به نظر می‌رسد. فون ویرمونت که در سال ۱۷۲۳ در دربار ایران پذیرفته شد، با غروری بی‌پروا گزارش داده است: «روی فرش‌های طلاباف با چکمه‌ راه ‌رفتم که قبلاً هرگز انجام نشده بود».

فرش‌ها به‌قدری حیاتی بودند که وقتی پادشاهان به شکار و بازدید از مناطق کشور می‌رفتند، یا حتی زمانی که به جنگ می‌رفتند، فرش‌هایشان را به‌عنوان اثاثیه خیمه‌های بزرگ همراهشان می‌بردند. شاه که سفر می‌کرد، وسایل و اثاثی را با خودش می‌برد تا چادرش را مثل قصرش راحت کند. هیچ‌چیز کم نبود. لشکری کامل از خدمتگزاران جلوتر از فرمانروا حرکت می‌کردند تا در مقصد وقت داشته باشند تا چادرهای بزرگ را برپا کنند که واقعاً کاخ‌های قابل‌حملی بودند با اتاق‌های بسیار که با هر تجملات قابل‌تصور و فرش‌های بسیار زیبا تزیین می‌شدند.

اما برخورد با فرش دستباف در غرب این‌طور نیست. حتی در همان روزهای نخستین که فرش‌ها کارکردی بسیار خاص و مهم در غرب یافته بودند بر دیوارهای نمناک قلعه‌های بزرگ آویخته می‌شدند؛ به‌هرروی فرش در غرب اهمیتی متفاوت از شرق داشته است و بیشتر روی دیوارها بود تا روی زمین. این تفاوت را می‌توان از بسیاری جهات مشاهده کرد. مبلمان و تزئینات دیوارها در خانه‌های غربی بسیار بیشتر است. فرش‌ها، البته، بخش مهمی از کل چیدمان هستند، اما به‌هیچ‌وجه نقطه کانونی نیستند. حتی امروزه در مدرن‌ترین خانه‌های شرقی، تفاوت‌های ظریفی در چیدمان خانه نسبت به غرب وجود دارد. اگر به خانه‌های معاصر شرقی نگاه کنید ظاهری نامرتب و باز دارند، گویی که شرقیان برای احترام به فرش دستبافی که وسط خانه پهن کرده‌اند، مبلمان و صندلی‌ها را جابه‌جا می‌کنند تا دور فرش قرار گیرد و فرش به چشم آید.

چنین برخوردهایی به تفاوت‌های اساسی کاربرد فرش در شرق و فرش در غرب برمی‌گردد، تفاوت‌هایی که این‌گونه خلاصه می‌شود: «غرب روی فرش راه می‌رود؛ شرق روی آن زندگی می‌کند».

نویسنده: کورت اردمان
ترجمه: داود شادلو



کلمات کلیدی:

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *